نخودچینخودچی، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

دخی کیوت💗💗(نخودچی من)

یک ارمی و عاشق بی تی اس✨💜:))

تولدم مبارک

سلام مامان قشنگم.                                 18 مهر تولد مامانیت بود.مامانی امسال رفت تو 30 سال.و شما نی نی خوشمل من الان تقریبا یک ماه و نیمه هستی و تودل مامانی جا خوش کردی. کی میشه این 8 ماهم تموم بشه و بیای تو بغلمو یه گالمه ماچ آبدارت کنم!!!!!!! امسال بر خلاف سالهای قبل تولد نگرفتیم ولی مامانم اینا شبش اومدن خونمون.خاله برام کیک گرفت ومامانم یه بلوز.باباییتم یه گوشی موبایل و مقداری هم نقد.  فرداشم خاله الهه(دوست جونیم)که 13 ساله باهمیم و خیلی ماهه با کیک و گل و یه گردنبند اومد .عمه مریمم همون موقع با یه ساعت طلایی رسید. شیشیک...
26 دی 1391

هفته 19

91.10.13 عزیزم این هفته شما رفتی توی 19 هفته.تهوع مامان خیلی کم شده.ولی بجاش کمردرد و لگن درد و سوزش معده دارمممممممممممممم....... اونم شدید!!!!!!!!!! یکشنبه 17 دیماه قراره با بایی و خاله لیلا بریم سونوی سلامت جنین و بفهمیم بالاخره شما نخودچیه مامان پسملی یا دخملی؟؟؟؟؟؟ نخودچی جان:حدود 15 سانت و 260 گرم شده.یعنی اندازه یه کدو سبز .نه من کدو دوست ندارم.اندازه یه موز متوسط بهتره.(آخ جون موز!!!! بخورمت مام                            مغز کوچولوی شما در حال ساختن قسمتهای ویژه ای برای بخشهای : چشایی بویایی لامسه بینایی و شنوایی شماست. ...
26 دی 1391

18 هفته

عزیزدل مامانش رفت تو 18 هفته. تو این هفته رفتم پیش یه دکتر جدید.دکتر مژگان حجتی .اولش از تو نی نی سایت پیداش کردم بعدش یه کم تحقیق کردم دیدم تو بیمارستانه خاله الهه اینام هست و خیلی تعریفشو میکنن.و خاله شناخت کامل ازش داره . دکتر مهربون و صبور و مومنیه توی ساسان و عرفان و قمر بنی هاشم و مصطفی خمینی هم جراحی میکنه. احتمالا دیگه پیش همین میرم.فکر کنم دعاهای تو واسه مامانی گرفت. راستی خاله الهه صفراشو در آورده و الان تو مرخصیه طفلکی خیلی اذیت شد.   نخودچی جان:این هفته14 سانت و 220 گرم شده و حرکت دست و پاهاش بیشتر شده.                               &nbs...
26 دی 1391

91.9.22

سلام نخودچیه مامان .خوبی جیگر طلام؟ الببته الان دیگه خیلی بزرگتر از یه نخودچی شدی. الان تو چند وققته؟؟؟؟؟؟؟؟ هرکی یه چیزی میگه :                            بهحساب ان تی شما باید 16 هفته و 4روز باشی                            به حساب دکتر توکل 17 هفته                               به حساب دکتر آقاخانی 15 هفته و 5 روز                           وبه...
26 دی 1391

هفته 15

سلام دونه ی سیبم.چطوری لپ کشونیه مامان؟  امروز شما نمیدونم دختر یا پسر قشنگم رفتی توی 15 هفته و 4 روز. یعنی الان تقریبا 11سانتی متری و حدوده 70 گرم وزن دا دیگه یه وقتایی تکوناتو حس میکنم. هرچن هنوز با صدای آب همراهه. امروز یعنی 15 آذر تصمیم گرفتم یه وبلاگ برات درست کنم.(توضیحاتش قبلا داده شده.)با اینکه فتوشاپ خوب بلدم ولی از وبلاگ زیاد اطلاعات ندارم.به هر حال درستش کردم. راستی گل مامان بعد چرخیدن تو اینتر نت یه سات مخصوص نی نی ها و مادرای باردار پیدا کردمو عضو شدم کلی هم دوتای خوب پیدا کردم: رییس تاپیک اردیبهشتی ها :سهیلا. دوستای دیگم:ترب. درسا . فندق .رها. پریسا. فسقلی. یسناو.... دیروز تصمیم گرفتم دکترمو عوض کنم و کرد...
26 دی 1391

پایان 14 هفته

سلام جوجه طلای مامان.چطوریایی؟؟؟؟؟ الان ساعت 2:25 روز شنبه 11 آذر 91.امروز 14 هفته شما تموم میشه میری توی 15 هفته. الهی قربون اون دست و پای کوچولوت برم من.الان دیگه همه چی داری .دست و پات دیگه به قد و بالات میاد.انگشتای به هم چسبیده دست و پاتم یه چند هفته ای که باز شده.مردمک چشمت این ور و اون ور میره و میتونی با چشم نیمه باز نگاه کنی.تازشم الان میتونی شصتتم بمکی و سکسکه کنی. جدیدا کلی آب بازی میکنی دائم از تو شکم مامانی صدای قلپ قلپ آب میاد .یه وقتایی هم انگار دارن ذرت بو میدن پلق پلق.(آخ دلم ذرت خواست.) فک کنم شناگر خوبی بشی. از این به بعد دیگه قراره برات شعر بخونم قصه و لالایی بگم. و میخوام باهات درد دل کنم. میدونی این روزا خ...
26 دی 1391

جواب غربالگری

سلام جونگولوی من. کمتر از یه هفته بعد جواب غربالگریت از آلمان اومد.یه خانم مهربونم از اونجا زنگ زدو کلی اطلاعات داد و نیز فرمودند که شما صحیح و سلامتی. نگفتم بهت اونروز که سونو رفتیم بدیم بابایی به خانم منشی گفته بود میگفتین میخواین بفرستین آلمان به بچمون ادکلن میزدیم.هه هه هههههه. اینام جواب سونو و آزمایش خون.بی ادبا عکساتو بهمون ندادن بایگانی آلمان نگه میدارن:   اندازه چین گردن و تیغه بینی و قد و سن و خیلی چیزای دیگه که اندازه گیری شد همه عالی بود. شما نخودچیه مامان طبق این سونو12 هفته و 4 روزته. ...
26 دی 1391

هفته دوازدهم و غربالگری سه ماهه اول

سلام دونه ی سیبم.چطوری عجیجم؟ امروز 27 آبانه .ببخشید ایندفعه بهت دیر سرزدم .بخدا تمام لحظات خوابو بیداریمو دارم به تو فکر میکنم جدیدا خوابتم میبینم.این دوهفته پدرم دراومده خیلی روزای بدی بود.از بس بالاآوردم زخم معده وزخم گلو گرفتم.فک کنم دیگه معده ام سوراخ شدههههه.!!!!!!!!!!  البته اشکالی نداره گل مامان اینا محکمترو صبورترم میکنه تا خودمو واسه ورود شما آماده کنممممممم. یه وقتایی میشینم گریه میکنم مثل نی نی کوچولوها.شما یاد نگیریا!!!!!!!!!! سه روز پیش با بابایی و خاله لیلا رفتیم بیمارستان پارس واسه سونوگرافی و آزمایش خون .بیمارستان پارس جزئ بهترین آزمایشگاه های  خاور میانه است.سونوگرافی ها رو میفرسته آلمان پیش دکت...
26 دی 1391

اسامی انتخابی من و باباییت واسه شما

دختر: نیوشا                                              پانیذ یسنا درسا  السانا آیناز غزلناز آرام چیستا.                                                                                                                   &nbs...
13 دی 1391

مامان هرچی سرما این چندوقته بوده خورده.

سلام جوجه ی مامان.میدونم که تو خوبه خوبی.خداروشکر . ولی مامان سرماخورده شدید.بدنم درد میکنه وسردردم دارم آبریزش بینی هم که دیگه نگو.تهوع هم بدتر شده زنگ زدم به دکتر گفت باید داروهای ضدتهوعرو بخوری که بازم نمیخورم(بس که رو دارم) واسه سرما خوردگی هم فعلا چون سن بارداریم کمه دارو نمیشه بخورم فقط آب نمک سرم شستشو و بخور گرم واستراحت .(چشم)   بابایی هم از من گرفته الهی بمیرم براش .شبا خسته (شاخاش شکسته...زخم و زیلی و  )میاد خونه  تازه باید قیافه ‍ی پژمرده منم تحمل کنه.   خاله لیلام با مامانم(طفلکی با پای مریضش)دیروز کل خونمونو آب و جارو کردن  و تر و تمیز.»به به .خوش به حالم.(همسا...
13 دی 1391